زنان و اميدي كه به آينده در شهر دارند
زهرا نژادبهرام
شهرها مكانهاي كانوني براي حيات بشري هستند. امروزه بيش از 50 درصد جمعيت جهان و بالغ بر 70 درصد جمعيت ايران در شهرها زندگي ميكنند كه نيمي از آنان زنان هستند. زنان اميد آينده هستند چرا كه خود كانون اميدبخشي و اميدافزايي هستند. آنانكه راه درازي را در طول تاريخ براي عبور از مشكلات و گشايش درها طي كردهاند اكنون در شهر با توجه به همه تغييرات فناورانه و تحولزا با تكيه بر توان فردي و تجارب اجتماعي حركتي متفاوت از اميد را رقم زدهاند. آنان به دنبال دستيابي براي زندگي بهتر و گشايش فرصتهاي بيشتر براي كسب تجربه و دانش در شهرها راههاي گوناگوني را به آزمايش گذاشتهاند كه بخشي از آن در پيشي گرفتن در مقاطع تحصيلات دانشگاهي و بخشي ديگر در گشايش فرصتهاي شغلي براي خود به صورت كارآفريني و... هستند. آنان در شهر به دنبال اميد گشتهاند و اميد را ايجاد كردهاند چراكه اگر اميد را نميديدند و اميدوار نبودند قادر به طي اين راه طولاني براي بهبود شرايط زندگي نبودند هر چند كه گامهاي آنان بلند است اما مسير طولاني است. زنان در اين مسير طولاني هنوز به آينده اميد دارند چون با اتكا به همين انرژي است كه فرصتهاي تازه را جستوجو ميكنند. آنان خيابان را بستري براي تعامل و فرصتي براي حضور ديدهاند. زنان در شهرها با اميد به سوي آينده شهرهاي خود را آذين ميبندند.چراكه فرزندان اميدهاي زندگي زنان هستند چه آنها كه طعم مادري را چشيدهاند چه آنها كه هنوز فرزند هستند و طعم مادر داشتن را بر دهان دارند. مادر هميشه اميد دارد و اميدش براي آينده براي فرزندان است. آنها با در آغوش كشيدن مشكلات براي آسايش فرزندان بستري مطمئن را براي آنها آرزو دارند؛ در شرايطي كه فشار اقتصادي جامعه را ملتهب ساخته و مطالبات انباشتهشده مردم و به ويژه زنان بر كف خيابان آمده باز آنها اميد دارند؛ اميد به فرداي بهتر! زنان از اميدوارترين و اميدسازترين افراد جامعه هستند چرا كه اميد را فرصتي براي بهتر شدن و امكاني براي ادامه حيات ميدانند.
زنان اميدوار راه آينده را باز ميكنند؛ به اميد آيندگان! اما پاسخ ما به اين همه اميد چيست آيا آنها را با خود همراه ميكنيم يا آنكه اميدشان را نااميد. بر اساس برخي مطالعات بين بالا بودن ميزان اميد افراد و موفقيت آنها در فعاليتهاي ورزشي، بالا بودن ميزان پيشرفت تحصيلي، سلامت جسمي و رواني بهتر و بيشتر مـوثر بودن روشهاي روان درماني مورد استفاده در درمان اختلالات، ارتباط وجود دارد (اسـنايدر، 2002؛ اسـنايدر، فلدمن، شوري و راند، 2002). از آنجا كه عناصر دوگانه سازنده اميد، يعني منابع و مسيرها، بيانگر فرآيند افكار هدفمدار هستند و تفكرات هدفمدار هم از لحاظ نظري نقطه مركزي و ثقل معنا در زندگي هستند، پس ميتوان فـرض كرد كه تفكر اميدوارانه پيامد اصلي معناداري در زندگي است با اين نگاه اميد بستري براي معنادار كردن زندگي است و شاخصهاي اميد در زندگي زنان كه قابليت تسري به همه شهر را دارد ميتوان در تلاش براي ادامه تحصيل، اشتغال، مشاركت اجتماعي - سياسي و... مشاهده كرد. اميد نقطه كانوني زنان براي آينده است چراكه آنان مكان را به هويت گره زدهاند و هويت آنان نفس اميد است و از اين رو قادرند شهري اميدوار را تصوير كنند. آنان با تابآوري در برابر مشكلات و مصائب همچنان رو به پيش گام برميدارند. آنان فراق و نابرابري و... را حلقههايي از زندگي تعريف كردهاند كه با اميد به رفع آن زندگي مطلوب را طلب ميكنند. زنان در شهر در پي ساخت بناي اميد هر روز را با نشاط آغاز ميكنند چرا كه خانواده در پي نشاط آنان است تا بناي خانواده مستحكم بماند تا كودكان راه را بياموزند و همسران در پشت سر گذاشتن مصائب و دشواريها پشتيبان باشند و خود را با اميد بازسازي كنند. چراغ زندگي زنان اميد است اما نه خوش باوري كه در ديدن و شنيدن همه دشواريها اما براي آنكه هدفگذاري كردهاند و ميدانند كه قرار است راهي به سوي آينده بگشايند اميد دارند. آنان اميد واهي ندارند، آنان به روشنايي اميد دارند چراكه مادرانشان، خواهرانشان، مادربزرگها و جدهها و...به آنان آموختهاند كه زندگي زنان با پشتكار و اميد به سوي روشنايي هدايت ميشود. در اين ميان در شهر كه سردرگمي و دشواري و نگراني و تيرگي موج ميزند، آنان هستند كه قادرند با اتكا به توان خود بستر لازم براي بازگشت اميد به شهر را فراهم كنند. آنان با طراوت و قدرداني از زندگي با تلاش شهر را به كانون اميد مبدل ميكنند. از اين رو بستر را براي آنان كه بار اميد را به شهر هديه ميكنند فراهم كنيم و خواسته و ناخواسته بارقه اميد كه زنان هستند را در شهر ناپديد نسازيم! شهرها نيازمند اميد هستند. فرصت اميد را به آنها بدهيم و به تفاهم عمومي نزديك شويم و با تغيير در روشها و سياستها بسترها را ايجاد كنيم.